هر انسان در زمینههای محدودی هوش یا استعداد ذاتی دارد. انگیزه و اشتیاق برای انجام یک کار، معمولاً در گذر زمان کم میشود. اما خاصیتی که بیشتر از این دو مورد (هوش و انگیزه) در رسیدن به اهداف مؤثر است، تلاش و پشتکار مداوم است.
هوش و استعداد
احتمالاً چنین جملههایی را شنیدهاید: «فرزند من بسیار باهوش است و هر چیزی را که معلم بگوید، بهسرعت یاد میگیرد. او بدون اینکه درس بخواند، همهٔ نمراتش ۲۰ شده است.»
بسیاری از افراد بسیار باهوش و بااستعداد، بهخاطر چنین تعریفهایی که منجر به تنبلی آنها میشود، نمیتوانند در رشتهای که به آن علاقهمندند، موفق شوند! ممکن است آنها بتوانند در مراحل ابتدایی یادگیری یک رشته (علمی، ورزشی، هنری، یا …)، صرفاً با تکیه بر هوش و استعداد ذاتی خود، سریعتر از بقیه جلو بروند؛ ولی در مراحل پیشرفتهتر، اگر تلاش و پشتکار نداشته باشند و نتوانند تمرینهای طاقتفرسا انجام دهند، هرگز در آن رشته به درجات بالا نمیرسند.
آیا شما در اقوام و دوستان افرادی را میشناسید که در یک زمینه خاص، هوش و استعداد بالایی داشته باشند، ولی به جایگاه مورد علاقهشان، نرسیده باشند؟
انگیزه و اشتیاق
در دنیای امروز، کتابها، صفحههای مجازی، پادکستها، کلاسها، فیلمها، و همایشهای انگیزشی بسیاری وجود دارد. افراد زیادی چنین مطالبی را میخوانند و میشنوند. اما تعداد کمی از آنها واقعاً و صرفاً با این فضاهای انگیزشی به موفقیت میرسند. انگیزه و اشتیاق بهتنهایی نمیتواند یک فرد را به سطح بالایی از موفقیت برساند؛ زیرا رسیدن به موفقیتهای واقعی، زمانبر است؛ و پس از گذشت زمان، انگیزه و اشتیاق کمرنگ میشود.
تلاش و پشتکار
تقریباً تمام افراد موفق گفتهاند که تلاش و پشتکارِ زیاد و طولانیمدت، مهمترین چیز برای رسیدن به موفقیت است. در ادامه، به چند مورد اشاره میکنیم:
- استیون کینگ (رماننویس):
- جی.کی. رولینگ (نویسندهٔ داستانهای هری پاتر):
- آلبرت اینیشتن (دانشمند مشهور قرن بیستم):
استعداد ارزانتر از نمک سر سفره است. چیزی که افراد بااستعداد را از افراد موفق جدا میکند، تلاش زیاد است.
من به تلاش زیاد و شانس اعتقاد دارم، و اولی اغلب منجر به دومی میشود.
به پشتکار سنگتراش توجه کنید. چگونه او سنگ به آن برزگی را میشکند و به آن شکل میدهد. سنگتراش هر سنگ سختی را با تیشه میتراشد. ضربه اول حتی خراشی جزئی هم بر سنگ وارد نمیکند، اما او پشتسرهم صدها و یا هزاران ضربه میزند. حتی در مواقعی که حرکات او بیهوده به نظر میرسند دست از تلاش بر نمیدارد، زیرا میداند که اگر کسی فوراً به نتیجه نرسد معنیاش این نیست که پیشرفت نمیکند. پس او از زدن ضربه دست نمیکشد. زمانی فرا میرسد که سنگ دو نیم میشود. آیا فقط ضربه آخر مؤثر بوده است؟ البته خیر. تلاش مستمر او نتیجه داده است.
انجام تکالیف و استعداد!
پینوشت: فیلم پسرانگی (Boyhood)، که سکانسی از آن را دیدید، یک فیلم بسیار آموزنده و مفید برای معلمان و اولیاء است (این فیلم برای دانشآموزان مناسب نیست!). جالب است بدانید که فیلمبرداری این فیلم در تابستان ۲۰۰۲ شروع و در اکتبر ۲۰۱۳ به پایان رسید!
سلام و درود
در حد آگاهی و شعور خودم در این مورد میخوام جواب بدم
سوال : هر کدام شما را چقدر به اهدافتان نزدیکتر میکند ؟
هوش ، انگیزه ، پشتکار
به نظر من اصلا قیاس جالبی نیست
شاید اگر سوالتون این طوری بود اون نمودار عجیب غریب رو یک جور میشد هضم کرد :
هر کدام شما را چقدر به نمرات بهتر در مدرسه نزدیکتر میکند ؟.
شاید در برخی از موارد ، چاپلوسی بیشتر از سختکوشی کارساز باشد !
برای سر کار موندن و اخراج نشدن بیشتر از اونکه نیاز داشته باشیم که کارمون رو صحیح و کامل انجام بدیم ، نیازه بالا دستیامونو راضی نگه داریم …
برای اینکه به عنوان نقش رهبری در یک گروه یا سازمانی قرار بگیریم بیشتر از اونکه به لیاقت نیاز داشته باشیم شاید انعطاف پذیری و سیاست ممکنه کاربردی تر باشه
از حوزه ی ارایه ی کار هم بخوایم بریم بیرون باز هم تعداد زیادی نقض برای این سخنان شما میشود گفت
در بعضی موارد شاید نقاط منفی شخصیتی ما بتونه به نقطه ی عطف ما تبدیل بشه ، ( منظورم تشدید کننده هاست (
اینکه همون وقتیه که باید خودمونو بپذیریم نه اینکه با سخت کوشی سعی در نابودیش داشته باشیم !
احتمالا بخوام ادامه بدم تا فعلنا تموم نشن حرفام ، ?
ببخشید اگه سرتون درد آوردم
درود بر شما
خیلی ممنون که نظرتان را نوشتید. بسیار عالی بود.
امیدواریم همیشه و همه جا بتوانید نظرات مخالف خود را صریح و واضح بیان کنید؛ و سایت تکمیلی بتواند بستری برای تمرینِ مخالفهای صریح و گفتگوهای خوب و سازنده باشد.
نوشتهٔ شما بسیار خوب است؛ ولی از نظر منطقی، بهتر است به چند نکته توجه کنید.
۱. نوشتهاید: «هوش، انگیزه، پشتکار؛ به نظر من اصلا قیاس جالبی نیست». بهتر است برای جالب نبودن این مقایسه، دلیل بیاورید. آیا این سه مورد قابل مقایسه نیستند؟ یا موارد مهمتری وجود دارد که اصلاً این سه مورد ارزش مقایسه کردن ندارند! (از ادامه نوشتهتان، اینگونه برداشت میشود که این سه مورد چندان اهمیتی ندارند.) یا …؟
به هر حال، اگر در بحث و گفتگو، برای نظراتتان دلیل و منطق بیاورید، و صرفاً بهعبارت «بهنظر من …» بسنده نکنید، خواننده یا شنونده، بیشتر به آنچه شما میگویید فکر میکند. اگر میخواهید دقیق و منطقی باشید، سعی کنید حرفها و منطقتان نزدیک به منطق ریاضی باشد. مثلاً جملهٔ «بهنظر من قطرهای مربع برابرند» جملهٔ پذیرفته شدهای نیست. حتماً برای برابری قطرها در مربع دلیلی وجود دارد.
۲. سوال «هر کدام شما را چقدر به اهدافتان نزدیکتر میکند؟» کلیتر از سؤال «هر کدام شما را چقدر به نمرات بهتر در مدرسه نزدیکتر میکند؟» است. یعنی یکی از هدفها میتواند نمرات مدرسه باشد. متوجه نشدم که چرا یک سؤال در حالت کلی، خوب نیست و همان سؤال برای یک مورد خاص، بهتر است.
این حالت کلی، در ریاضیات هم وجود دارد. مثلاً وقتی ثابت میکنیم در همهٔ متوازیالاضلاعها، قطرها همدیگر را نصف میکنند، دیگر نیازی نیست که ثابت کنیم در مستطیل هم (که نوعی متوازیالاضلاع است)، قطرها همدیگر را نصف میکنند. و طبیعتاً اگر حرفی کلی دربارهٔ متوازیالاضلاعها بزنیم، نتیجه میگیریم آن حرف، برای مستطیلها، لوزیها، و مربعها هم درست است.
۳. جملهٔ «شاید در برخی از موارد، چاپلوسی بیشتر از سختکوشی کارساز باشد!» کاملاً درست و منطقی است. احسنت بر شما!
اما این جملهٔ درست و منطقی، نوشتهٔ بالا را نقض نمیکند. توجه کنید که در نوشتهٔ بالا، ادعا نشده است که برای رسیدن به اهداف، فقط به «هوش»، «انگیزه»، و «پشتکار» نیاز است؛ بلکه میزان تأثیر هریک از این سه مورد بررسی شده است. بله! حتماً موارد دیگری هم برای رسیدن به موفقیت وجود دارند؛ اما آن مواردِ دیگر، موضوع این بحث نبوده است.
البته که میتوان موارد دیگری را هم بررسی کرد. برای مثال، یک پژوهشگر میتواند مدتی در یک ادارهٔ دولتی تحقیق کند و مثلاً موارد «چاپلوسی»، «سختکوشی»، و «لیاقت» را در رسیدن کارمندها به اهدافشان مقایسه کند. (این سه مورد را از نوشتهٔ خودتان برداشتم.)
بازهم از نوشتهٔ بسیار خوب شما تشکر میکنم. منتظر نظرات ارزشمند شما در این نوشته و گفتگوهای هفتههای بعد هستیم.
سلامت، خوش، و موفق باشید.
برداشت من از مطالب شما با منظوری که شما قصد انتقال اون را داشتید با هم فرق میکنن
دلیل من از اعتراض به نمودار و البته اون سه عامل در کامنت قبیلیم به این دلیل بود که موفقیت بسیار بسیار گسترده تر از اونه که بخوایم اون رو توی یک نمودار ساده و البته با 3 المان نشون بدیم
2 هدف ، منبع و مسیر در مدرسه بسیار واضح و قابل درک است و فکر نمیکنم برای موفقیت در مدرسه نیاز به هوشمندی خاصی باشه ، با هوش در حد معمولی و البته تلاش به میزان زیاد! میشه به بهترین نتایج رسید ،
(هر چه تلاش بیشتر ، موفقیت در مدرسه بالاتر )
اما موفقیت در دنیای واقعی کمی متفاوت است ،
در دنیای واقعی تنها میزان تلاش موفقیت رو رقم نمیزنه
در واقع چه کاری انجام دادن مهمتر از چگونه انجام دادن میشه
اگر هم دوست داشتید به کتاب ultralearning یا کتاب بیش یادگیری نگاهی بندازید ،
( و البته به هیچ عنوان قصد طرفداری از تنبلی یا موفقیت های زود هنگام رو ندارم )
به نظر میرسد که شما کامنت قبلی مرا دقیق نخواندهاید. همچنین، ظاهراً با مفاهیمی که نمودارها منتقل میکنند، آشنایی دقیق ندارید.
برداشت شما از نمودار رسم شده این است که فقط سه عامل هوش، انگیزه، و پشتکار در موفقیت تأثیر دارند و عامل دیگری وجود ندارد! باز هم دقت کنید که در نوشتهٔ بالا ادعا نشده است که فقط سه عامل برای رسیدن به موفقیت وجود دارد؛ بلکه سه عاملی که خاصیت آنها بیشتر درونی هستند، مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتهاند. و اگر کسی با نمودار ستونی و دلیل استفاده از آن آشنا باشد، از نمودار ستونی چنین برداشت نمیشود که همهٔ عوامل همین سهتا هستند!
برداشت و ادعای شما زمانی درست بود که نویسنده بهجای نمودار ستونی، از نمودار دایرهای استفاده میکرد، و اینگونه مینوشت:
وقتی از نمودار دایرهای استفاده میکنیم، یعنی میخواهیم همهٔ عوامل ممکن را بررسی کنیم. ولی در نمودار ستونی، اینگونه نیست. در نمودار ستونی چند مورد را باهم مقایسه میکنیم. حالا ممکن است موارد دیگری هم وجود داشته باشند که مثلاً در این نوشته، ما کاری به آنها نداشتهایم.
این جملهٔ شما درست است: «در دنیای واقعی تنها میزان تلاش موفقیت رو رقم نمیزنه» و اگر فرض کنیم جملهٔ «در واقع چه کاری انجام دادن مهمتر از چگونه انجام دادن میشه» درست باشد، بازهم شما اهمیت پشتکار را نقض نکردهاید. طبیعتاً برای اینکه یک نفر به درکِ «چه کاری انجام دادن» برسد، باید مدتها مطالعه و آزمونوخطا و …. داشته باشد و برای رسیدن به چنین درجهای بازهم به پشتکار نیاز دارد. حتی در مثال چاپلوسی، که قبلاً نوشته بودید، چاپلوس با پشتکار موفقتر از چاپلوس معمولی است!
تلاش و پشتکار اهمیت زیادی دارد، اما بسیاری از انسانها حوصله و پشتکار ندارند؛ و اکثر نویسندههای کتابهای موفقیت و سخنرانان از همین کمحوصلگی انسانها استفاده میکنند و میخواهند با فرمولهایی که ظاهراً ساده است، انسانها را موفق کنند! اما آمار کسانی که کتابهای موفقیت را میخوانند و کسانی که به سمینارهای موفقیت میروند، در مقایسه با آدمهای که واقعاً به موفقیت میرسند، چند درصد است؟
سایت شما هم که فیلتر شد ??
سایت تکمیلی فیلتر نشده است.
با توجه به اختلالهای اینترنت در روزهای اخیر، مشکلاتی پیش آمده که در تلاشیم تا آنها را بهزودی برطرف کنیم.
با سپاس از همراهی شما